بهار |
محمد تقی بهار، شاعر معاصر ایران ملقب به "ملک الشعرای بهار" به معنی "شاه شعرا" در شهر مشهد به دنیا آمد. |
شعر و شاعری او ادامهٔ راه پدرش بود، گرچه با مخالفت وی روبرو شد. |
"بهار" در زمان مظفرالدین شاه، در کنار شاعری به سیاستمداری و روزنامه نگاری میپرداخت. |
وی شش دوره به نمایندگی مجلس ایران برگزیده شد، و همچنین روزنامهٔ "نوبهار" را منتشر کرد که بارها به دلیل متون طعنهآمیز سیاسی توقیف شد. |
به دلیل پیوستن به آزادیخواهان بهار چندین بار تبعید و زندانی شد. |
آثار بهار عبارتند از نظمها و نثرهایی که اکثراً نقد و کنایه از اوضاع سیاسی زمان خود در آنها به چشم میخورند. |
او در اشعار و نوشتههای خود همزمان با پایبند بودن به اصول کهن، اهل نوآوری و آزمودن سبکهای جدید بود. |
اکثر اشعار او در قالب قصیده سروده شدهاند، اگر چه از سبکهای دیگر نیز به وفور بهره برده است. |
از میان آثار او میتوان اشاره کرد به دیوان اشعار، کتاب "سبک شناسی" راجع به سبکهای ادبی ایران، تاریخ احزاب سیاسی، تصحیح برخی از متون کهن مانند "تاریخ بلعمی"، و انتشار روزنامه و مجلات. |
بهار در برخی از آثار خود از محدودیت قلم سخن گفته و به عدم آزادی بیان در زمان خود اشارههایی کرده است. |
آنگونه که در یکی از ابیات معروف خود اظهار می کند، "من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید، قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید." |
او همچنین در شعر معروف خود، کوه دماوند را همدرد خود دانسته و آن را به عنوان مشت درشت روزگار به کمک و یاری طلبیده است. |
او دماوند را نیز مانند خود اسیر و زندانی پنداشته که مجال حرکت ندارد- "ای دیو سپید پای در بند٬ ای گنبد گیتی ای دماوند... بنواخت زخشم بر فلک مشت، آن مشت تویی تو ای دماوند" |
ترانهٔ معروف "مرغ سحر" را نیز بهار سروده است- "مرغ سحر ناله سرکن٬ داغ مرا تازه تر کن..." |
Comments
Hide